Alone...

Alone...

...کلبه تنهایی
Alone...

Alone...

...کلبه تنهایی

من رو ببخش...


من یک عذرخواهی به "خودم" بدهکارم !!

برای اینکه احساساتی بودم ،
برای اینکه یک رو بودم ،
برای اینکه غرورم را شکستم ،
برای اینکه ساده بودم ...
... برای اینکه انسان بودم ...
" خودم "
من رو ببخش

به سلامتی اونی که


به سلامتی اونی که هیچ وقت نمیتونی بهش زنگ بزنی اما دلت نمیاد شمارشو از گوشیت پاک کنی.. 

بــودن یــا نبــودن


بــودن یــا نبــودن


مــساله ایــن اســت ...!

هســــتــــم ...

میـــــروی ســــــراغِ دیگــــری !

نیـــــستــم ...

میـــــروی ســــــراغِ دیگــــری !

دیـــدنِ ایـــــن لحظـــه هــا

بــاور کُــــن زجـــرآور اســـت ,

فلســــفه ی بــودنِ مــــن ...

پــوچ اســـت انگــــار !!!

چشــــمـامـو میبندمـــ . . .!


چشــــمـامـو میبندمـــ . . .!


سَرَمو روی شُــونه هات میــزارَمــــ . . . !

به اَنــدازه ی تــَمــُوم دلـتَـنگــی هام تــُونَبُودَنــتـــــ . . . !

عَــــطــــرتُــــ ـو تُو ســیــنــــــم حَبــــــس میــــکُنــمــــ . . . !

و بهــــــت میگــــم آهای تَمــــــوم زندگیــم . . .

بی تو تَــــمومِـ زندگیمــ . . . !

نمیــدانم چرا...


نمیــدانم چرا چشمـــهایم میسـوزد...
مادر که مـــــدام غـر میـزند و میگـــوید:
" از خیره مانــــدن به پنجـــــره است"
ولی او چه میـــــداند عزیــزی مـــرا پشت پنجــره جا گذاشـــــته اسـت...

وانمود ...


عبور می کنم
هر شب ...

از کنار نیمکت های خالیه پارک ...

طوری که انگار کسی درنیمکت های اخرین ...

انتظار مرا می کشد ...

و به انجا که میرسم بغض گلویم

را می گیرد و باید وانمود کنم

که باز هم دیر رسیده ام ...

در آن هنگام...


در آن هنگام که می گردد نفس در سینه ها خاموش

نمی خواهم کسی از مردن من با خبر گردد

نمی خواهم پدر برهم نهد چشمان بازم را

نمی خواهم که مادر سختی جان کندنم بیند

ولی ای دوست

اگر روزی رفیقی مهربان آمد

زتو پرسید فلانی کو...؟؟!

بگو در سنگر ناکامی و حسرت بسی جان داد

ولی تا لحظه آخر چنین می گفت:

امید من .....بود

بـلافـاصـله پـس از مـرگـم …


بـلافـاصـله پـس از مـرگـم …

مـرا بـه خــاکــ نسپـاریــد؛
دوسـتـانــم عادتـــ دارنــد کـه…
دیــــر بیــاینـــــد…!!

دیروز خواب دیدم...

دیروز خواب دیدم با یک دسته گل اومده بودی به دیدنم،

با یک نگاه مهربون...


همون نگاهی که سالها آرزو شو داشتم و از من دریغ می کردی،


گریه کردی و گفتی دلت برام تنگ شده، ولی من فقط نگات کردم..


وقتی رفتی سنگ قبرم از اشکت خیس شده بود . . . . .

وقتی می گویم دیگر ســراغم نیــا...


وقتی می گویم دیگر ســراغم نیــا


فکر نکن که فراموشت کردم ،


یا دیگر دوستت ندارم…


نــــــــــــه…


من فقط فهمیدم وقتی دلت با من نیست،


بودنت مشکلی را حل نمی کند…

شنیدیم...


شنیدیم٬ میگن: وقتی یه دختر بخاطر یه پسر اشک میریزه ،


یعنی واقعا دوسش داره…


اما ….وقتی یه پسر بخاطر یه دختر اشک بریزه ،

 

یعنی دیگه هیچوقت نمیتونه کسیو مثل اون دوست داشته باشه

ترجیح مــیدهم



ترجیح مــیدهم همــه را غریبــه صـدا کنم!

تا وقتــی از پشت خنجر میزننـد؛

با خودم بگویم: بـی خیال..

از غریــــــــبـــــــه بیش از ایـن انتظاری نیست...!

دلــم گرفــتـه از آدمــایــی کــه...


دلــم گرفــتـه از آدمــایــی کــه میــگن
دوست دارم امــا مــعــنـیشـو نـمـیدونـن

از آدمـایــی کــه مـیـخـوایـن مــال اونـا بـاشـی امــا خـودشـون مــال تـو نـیستـن

از اونـایی کـه زیـر بـارون برات میمیرن و وقـتـی آفـتـاب مـیشـه

همــه چـیز از یـادشــون مـیره

شــک نکــــن ...!


 شــک نکــــن ...!


"
آینــــده ای " خواهـــم ساخت که ,

"
گذشتــــه ام " جلویــــش زانــو بزنــــد ...!


قـــرار نیـــســــت مــــن هــــم دلِ کس دیـــگری را بســــوزانم ...!



برعـــــکــــس کســــی را که وارد زندگیــــم میشــــود


آنـــقـــدر خوشبخت می کنــــم کـــــه


به هـــر روزی که جــای " او " نیـستـی به خودت "لعنـــت " بفـــرستـی



کنج گلویم...


“کنج گلویم قبرستانی است پرازاحساسهایی که زنده بگورشده اند،

به نام بغض….”

عشق گم شده من …

نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند،وآدمهائی که هرگز

تکرارنمی شوند….

وتو آنگونه ای…

فقط همین…