Alone...

Alone...

...کلبه تنهایی
Alone...

Alone...

...کلبه تنهایی

غرورت نذاشت که زود تر برگردی...


غرورت نمیذاره برگردی؟

میدونم! جوابمو نمیدی؟ میدونم! سکوت کردی؟ میدونم! محلم نمیدی؟ میدونم! دستاتو بم نمیدی؟ میدونم!

میرسه اونروزی که میخوای برگردی! تلفن و برمیداری زنگ میزنی بوق. بوق. بوق. برنمیدارم! عصبی میشی فوش میدی باخودت میگی کلاس گذاشتم!

روزه دوم زنگ میزنی بوق. بوق. بوق. برنمیدارم! با خودت میگی غلط بکنم دیگه بش زنگ بزنم!

روز سوم رد میشی از جلویه کوچمون میبینی علامیه یه بنده خدایی و زدن سر کوچه! میگی بیچاره! جوون بوده میای نزدیکتر میگی چقد آشنا میزنه! میای نزدیکتر نه! اینکه منم! بالاخره برگشتی!؟ ببخشید نمیتونم جلو پات بلند شم! آخه زیره خاکم! دیدی آخر خرابت شدم؟ دیدی همه چیزم خاک شد؟ عشقم! چه قد خوشگل شدی! چه قد مشکی بت میاد! کاش زود تر میمردم! نه..!؟ گریه نکن دیگه!

یادته روزه رفتنت؟ گریه میکردم.. التماس میکردم.. میگفتم نرو... روزایه بعدش چی؟ یادته .. التماس میکردم که برگردی.. گریه نکن آخه نمیتونم اشکاتو ببینم.. آخه زیره خاکم..! آخه نمیتونم بلند شم اشکاتو پاک کنم

چی دارم میشنوم!! التماس میکنی برگردم؟؟ عشقم آروم باش.. غرورت نذاشت که زود تر برگردی


نظرات 2 + ارسال نظر
farzane شنبه 13 اردیبهشت 1393 ساعت 21:10

بــعــضــی وقــتــا آدم دوس داره بـــه خــدا بـــگـــه…


مـــگه مــا چــقــد مـی تــونـیــم…

دختر مهر پنج‌شنبه 4 اردیبهشت 1393 ساعت 19:22 http://shenidanyha.blogfa.com

کاش زندگی من هم

مثل دوست داشتنهای تو کوتاه بود . . .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد