Alone...

Alone...

...کلبه تنهایی
Alone...

Alone...

...کلبه تنهایی

پس چه شد آن مستی؟


پس چه شد آن مستی؟
همه که می گفتید تو اگر مست شوی
دردهایت
ناله هایت
یک به یک ، از پی هم
خواهند رفت
و نخ سیگارت، بعد مستی
همچو بالیست برای پرواز
آه . این مستی هم
گرهی از گرهم باز نکرد
بال پرواز مرا سیگار هم باز نکرد

نظرات 5 + ارسال نظر
فرزانه سه‌شنبه 12 فروردین 1393 ساعت 15:06

حســــــــــودم...

حتـــــــی ...

آرزویِ داشتـنــــــت را هم ...

بــــه کســــی نمی دهــــــــــــم....

فرزانه سه‌شنبه 12 فروردین 1393 ساعت 15:05

اگــــه قـــراره ...
یـــه چـــیـــزی از ایــن دنـــیــا
مـــال مــن باشــــه ...

دوســــت دارم
فـــقــط قـــلـــب تــــو باشـــه !

فرزانه سه‌شنبه 12 فروردین 1393 ساعت 15:05

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﮕﻮﯾﺪ ....
ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻨﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺭﺩﺍﻧـــــــﻪ ﯼ ﻣﻨﯽ
.
ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯتـــــــــماﻡ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ
ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺗـــــــــﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ
.
ﮔﺮ ﭼﻪ ﻧﻪ ﺍﺳﻤﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﺳﻢ ﻣﻦ ..!
ﻧﻪ ﺳﻘﻔﺖ ﻫـــﻢ ﺳﻘﻒ ﻣﻦ ...!
ﻧﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ...

فرزانه سه‌شنبه 12 فروردین 1393 ساعت 14:04

پشت سر هر آنچه که دوستش می داری
و تو برای اینکه معشوقت را از دست ندهی بهتر است بالاتر را نگاه نکنی
زیرا ممکن است چشمت به خدا بیفتد و او آنقدر بزرگ است که
هر چیز پیش او کوچک جلوه می کند …
پشت سر هر معشوق خدا ایستاده است
اگر عشقت ساده است و کوچک و معمولی
اگر عشقت گذراست و تفنن و تفریح
خدا چندان کاری به کارت ندارد
اجازه می دهد که عاشقی کنی
او فقط تماشایت می کند و می گذارد که شادمان باشی
اما هرچه که در عشق ثابت قدم تر شوی خدا با تو سختگیرتر می شود
و هرقدر که در عاشقی عمیق تر شوی و پاکبازتر
و هر اندازه که عشقت ناب تر شود و زیباتر
بیشتر باید از خدا بترسی
زیرا خدا از عشق های پاک و عمیق و ناب و زیبا نمی گذرد
مگر آنکه آن را به نام خودش تمام کند …
پشت سر هر معشوقی ، خدا ایستاده است
و هر گامی که تو در عشق بر می داری خدا هم گامی در غیرت بر می دارد
تو عاشق تر می شوی و خدا غیورتر و
آنگاه که گمان می کنی معشوق چه دست یافتنی است و
وصل چه ممکن
و عشق چه آسان
خدا وارد کار می شود و خیالت را درهم می ریزد و
معشوقت را درهم می کوبد
معشوقت هر کس که باشد و هرجا که باشد و هرقدر که باشد می شکند
و تو ناامید می شوی
و نمی دانی که ناامیدی زیباترین نتیجه عشق است
ناامیدی از اینجا و آنجا
ناامیدی از این کس و آنکس
ناامیدی از این چیز و آن چیز
تو ناامید می شوی و گمان می کنی که عشق بیهوده ترین کارهاست
و برآنی که شکست خورده ای
و خیال می کنی که آن همه شور و آن همه ذوق
و آن همه عشق را تلف کرده ای
اما خوب که نگاه کنی می بینی حتی قطره ای از عشقت
حتی قطره ای هم هدر نرفته است
خدا همه را جمع کرده و همه را برای خویش برداشته و به حساب خود گذاشته است
خدا به تو می گوید :
مگر نمی دانستی که پشت سر هر معشوق خدا ایستاده است ؟
تو برای من بود که این همه راه آمده ای
و برای من بود که این همه رنج برده ای
و برای من بود که این همه عشق ورزیده ای
پس به پاس این ، قلبت را و روحت را و دنیایت را وسعت می بخشم
و از بی نیازی نصیبی به تو می دهم
و این ثروتی است که هیچکس ندارد تا به تو ارزانی اش کند
فردا اما تو باز عاشق می شوی
تا عمیق تر شوی و وسیع تر و بزرگ تر و ناامیدتر
تا بی نیازتر شوی و به او نزدیکتر …
و اما چه زیباست و چه باشکوه و چه شورانگیز
که پشت سر هر معشوقی خدا ایستاده است …

دخترمهر یکشنبه 10 فروردین 1393 ساعت 23:40 http://shenidanyha.blogfa.com

مواظب چشیدن عشق ها باش

بعضی ها طعم کشک میده !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد