Alone...

Alone...

...کلبه تنهایی
Alone...

Alone...

...کلبه تنهایی

فقط حریف واژه ها می شوم !


دستم

 

به تو که نمی رسد،

 

فقط حریف واژه ها می شوم !

 

گاهی،

 

هوس می کنم،

 

تمام کاغذهای سفید روی میز را،

 

از نام تو پرکنم …

 

تنگاتنگ هم،

 

بی هیچ فاصله ای !!

 

از بس که خالی ام از تو …

 

از بس که تو را کم دارم …

 

آخر مگرکاغذ هم،

 

زندگی می شود..

نظرات 3 + ارسال نظر
دختر مهر شنبه 10 اسفند 1392 ساعت 20:30 http://shenidanyha.blogfa.com

فردا بگو نیاید من هنوز دیروزم را زندگی نکرده ام....

سلام . بعضی وقتا که نظر میزارم کد رو که درست هم میزنم باز میگه اشتباه وارد کردین. آخه چرا؟؟؟

Amirreza:
سلاااااام نمیدووونم چرا این مشکل پیش اومده
سعی میکنم درستش کنم
مرسی ا اینکه سر زدین

farzane شنبه 10 اسفند 1392 ساعت 15:26

میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن به رنج های زندگی هم دل بست

و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست

میلادتو معراج دست های من است وقتی که تولدت را شکر می گویم

تولد تولد تولدت مباااااااارک داداش کوچییییکه
البته پیشاپیش:)

Amirreza:
مررررررررررررررررررسی آبجی بزرگه واقعا خوشحالم کردی
واقعا ممنونم

farzane شنبه 10 اسفند 1392 ساعت 08:17

هععععی...
دلم خعععلی گرفت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد