فکرت از سرم افتاد ، به همین راحتی
نه آسمان به زمین آمد و نه دنیا تیره و تار شد
ساده تر از آنچه فکرش را می کردم از سرم افتادی ؛
افتادی درست وسط چشمانم و با هر قطره ی اشکم فرو می ریزی و عاقبت تمام می شوی !
تمام می شوی و تمام می شوم
من دلم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها
تهی از موج و سراب
دورتر از رفقا…
خالی از هرچه فراق!!
من نه عاشق هستم ؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من دلم تنگ خودم گشته و بس…!
حالا که رفتهــ ای،
ساعتهــــا به این می اندیشم
صدایت را بالا ببر
اما نه آنقدر
یـک نـفـر بـا "عُــقـده و حـسـرت و بــغــض" بـه خـواب مـی رود
و
یـک نــفر بـــا غــرق شـــدن در یــک "آغـــوش"
آری
ایـــن گــونــه " عـــدالـــت " بـــرقــرار شــده اســـــت . .
از این پس تنها ادامه میدهم…
باران که میبارد حتی به درخواست چتر هم
جواب رد خواهم داد!
میخواهم تنهاییم را به رخ این هوای
دو نفره بکشم
باران نبار ، من نه چتر دارم…!نه یار…!
دستم
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس که خالی ام از تو …
از بس که تو را کم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می شود..
سهــم من از دنیــــــــــــا
نداشتن استــــــــــــ ...
گاهـ ـی حجـ ـم ِ دلــــتنـگی هایـ ـم
آن قــَ ـــ ـدر زیـاد میشود
که دنیــــا
با تمام ِ وسعتش
برایـَم تنگ میشود …
دلتنــگـم …
دلتنـــــگ کسی کـــــه
گردش روزگــــارش به من که رسیــــد از
حرکـت ایستـاد…
دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید…
دلتنگ ِ خود َم…
خودی که مدتهــــ ــــ ــاست گم کـرده ام ..!!!
دلم تنگ شده
برای عکس هایی که پاره کردم و سوزانـدمشان.
برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم.
حـتـی برای آدمهای حسودی که دورو برم می چرخیدند و خـیـلـی
دیـــرشناختمشان !
برای بـی خـیـالــی و آرامشی که مدتهاست که دیگر ندارمش.
خنده هایی که دارم فراموششان می کنم.
و برای خودم که حالا دیگـر خیلی عوض شده ام!
فکرت از سرم افتاد ، به همین راحتی
نه آسمان به زمین آمد و نه دنیا تیره و تار شد
ساده تر از آنچه فکرش را می کردم از سرم افتادی ؛
افتادی درست وسط چشمانم و با هر قطره ی اشکم فرو می ریزی و عاقبت تمام می شوی !
تمام می شوی و تمام می شوم
غریبه...
مواظبش باش
عشقمو سپردم بهت
مبادا یه روز تنهاش بذاری
مبادا اشک تو چشماش باشه
مراقبش باش ک نفسم ب نفساش بنده
صدایم میـزد گلـم و من گلـی بودم در باغـچه ی دلش
امـا او باغبـان عاشقی نبـود گاهی سـر می زد و دل مـی برد!